- پیش قسط
- پیشا دست ستد و داد جز به پیشا دست - داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی) پیشا کاست آرمون مساعده وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسمت وجهی که پیشکی دهند و بقیه را باقساط، بیعانه
معنی پیش قسط - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش قسط
- قسمت اول از پولی که باید به اقساط داده شود
- پیش قسط ((قِ))
- مساعده، وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسط، بیعانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش نیاز
کسی که زود تر از دیگران بکاری اقدام کند
نوعی اسلحه
پشقاب، بشقاب
سبقت گیر، مقدم
پیشکار، مددکار، معاون، آنکه در امری یا کاری زودتر از دیگری اقدام کند
آنچه زودتر به چنگ آید و گرفته شود
((قَ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی از اسلحه، فنی است از کشتی و آن عبارت است از دست بر دست حریف گذاشتن و به انواع مختلف زور زدن، محلی است از قسمت جلو کمر و نواحی مجاور که طرف با دست آن را تواند گرفت
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند، پیش گام
قدام (از جهات ست)، قسمت موخر از بدن و هر چیز دیگر مقابل پس سو
کسی که پیش از دیگران بمقصد برسد
کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد، پیش رسنده، آنچه پیش تر از وقت مقرر فرابرسد، میوه ای که زودتر از نوع خود به دست آید، نوبر